رمان پیشنهاد یک سال زندگی4
رمان پیشنهاد یک سال زندگی3
رمان پیشنهاد یک سال زندگی2
رمان پیشنهاد یک سال زندگی1
نام رمان: پیشنهاد یک سال زندگی
نویسنده : الهام فاتحی
خلاصه رمان:نفس دخترقوی ومحکمیه که خرج خانوادش رو از طریق کار در شرکت مهندسی به عهده داره تااینکه رئیس شرکت با یک پیشنهاد باورنکردنی همه زندگی نفس وخانوادش را تغییر میده وطی این تغییرات زندگی جدیدوپرپیچ وخم نفس شروع میشه…..فصل اول:
نفس :وای چقدر قور می زنی؟ -چیه مثل اینکه حال و حوصله نداری؟ -حال دارم…. -پس حوصله منو نداری … -والا من اگر جای شوهر زن ذلیله تو بودم یک ثانیه هم تحملت نمیکردم . مریم چشم غره ای بهم رفت:دست درد نکنه حالا من یکم دلم پر بود تو چرا زود ترش میکنی؟ لبخندی زدم حالا به دل نگیر حالم اصلا خوب نیست. -چی شده ؟ !!! - هیچی دیشب حال بابام بد شد دکترش بهم گفت باید عمل بشه - خوب عملش میکنیم . پوز خندی زدم:با کدوم پول میدونی چقدر خرج عملشه؟!!! -هرچی باشه رو کمکه منو امیر حساب کن. با کلافگی:مریم دکترش میگفت بیست ملیون خرجشه از کجا بیارم؟!!! -بیست ملیون؟!!! اهی کشیدم:اره تازه هفته دیگه باید شهریه دانشگاه نادی واریز کنم علی هم دیروز زنگ زد بمیرم بعداز سه ماه میخوات بیاد مرخصی مامانم که فقط بلده گریه کنه . -نفس من چهارصد تومان پس انداز دارم حالا حالا ها هم لازمش ندارم حداقل شهریه نادیرو بده . بغض گلومو گرفت مریم دوست خیلی خوبی بود همیشه تا جاییکه میتونست بهم کمک میکرد :من هنوز صد تومن از اون دفعه بهت بدهکارم. مریمبطرفم اومد ودستامو گرفت:حالا مگه میخوای پس ندی؟منکه عجله ندارم چه پیشه تو باشه چه تو بانک. لبخندی زدم :اگه تورو نداشتم چیکار میکردم -زندگی! میگم بد نیس یسر بری پیشه رییس -مثل اینکه یادت رفته سر قضیه مامان وامی که بهم داد چه شایعاتی همین همکارای حسود برام درس کردن بعدشم هنوز دارم قسط میدم تازه روم نمیشه هنوز یکسال نشده برم بگم وام میخوام اونم بیس ملیون -پس میخوای چیکار کنی؟