حرف های گنده تر از دهان
چیزهای بزرگ در خیالم نمی گنجد
به فیل که فکر می کنم
خرطومش بیرون می ماند
حرف های گنده تر از دهانم نمی زنم
« مردم » که می گویم
دمش بیرون می ماند
خرطوم را به دُم گره می زنم
از خودم می نویسم
تا جهالتم را جهانی کرده باشم
چیزهای بزرگ در خیالم نمی گنجد
به فیل که فکر می کنم
خرطومش بیرون می ماند
حرف های گنده تر از دهانم نمی زنم
« مردم » که می گویم
دمش بیرون می ماند
خرطوم را به دُم گره می زنم
از خودم می نویسم
تا جهالتم را جهانی کرده باشم
نیروی جاذبه
شاعران را سر به زیر کرده است
بر خلاف منجم ها که هنوز سر به هوایند
تمام سیب ها افتاده اند
و نیوتن ، پشت وانت
سیب زمینی می فروشد
آهای ، آقای تلسکوپ !
گشتم نبود ، نگرد نیست !
از : اکبر اکسیر
اکبر اکسیر :
برادرم مشاور املاك است
من مشاور افلاك
او زمین ها را متر می كند
من آسمان ها را
من از ساختن بیت خوشحال می شوم
او از فروختن بیت
او چندین دفتر دارد ،
من چندین كتاب
او هر روز بزرگ می شود
من هر روز كوچك
با تمام این ها نمی دانم چرا اهل محل
به من می گویند اكبر ،
به او می گویند اصغر؟