شعری از کاظم بهمنی
از اشعار ناب کاظم بهمنی
اسیر ثانیه ها / کاظم بهمنی
اشعار تورج نگهبان
بهترین شعر کاظم بهمنی
شعری زیبا از کاظم بهمنی
شعر ترانه "غم و شادی " از تورج نگهبان
شعر ترانه "غم و شادی " از تورج نگهبان
شعر ترانه (غم و شادی) از تورج نگهبان :
غم که با شادی، هم آغوشی نداره، گريه کن، گريه که خاموشی می آره
بذار امشب، نکنم اشکهام رو پنهون، کی می گه، مستی فراموشی می آره
دل سرد سرده، همه رنج و درده، چشمهام يه درياست، بس که گريه کرده
حالا که توی ابر چشمهام، بارون غم نهفته
توی شوره زار قلبم، گل های غم شکفته
بازم می خواد چشمهای من، مرواريد بارون کنه
غم تا می آد به خونمون، شهر رو چراغون کنه
آسمون قلب مرا، ابرای غم گرفته، گريه پنهونی، مگه دردهام رو درمون کنه
دل سرد سرده، همه رنج و درده، چشمهام يه درياست، بس که گريه کرده
غم که با شادی، هم آغوشی نداره، گريه کن، گريه که خاموشی می آره
بذار امشب، نکنم اشکهام رو پنهون، کی می گه، مستی فراموشی می آره
دل سرد سرده، همه رنج و درده، چشمهام يه درياست، بس که گريه کرده
از اشعار قدیمی تورج نگهبان
از اشعار قدیمی تورج نگهبان
قسم به دلهای خسته خسته دلان
قسم به قلب شکسته خسته دلان
به آه بر لب نشسته خسته دلان
که من در این سینه جز غمی آشنا ندارم به دل همزبان ندارم
از او جدا مانده ام در این رهگذر ز یارم نشان ندارم
ببین به شام بی ستاره ام ، نکرده چاره ام ، نگاه چاره سازی
نخوانده با نوای خسته ام ، نی شکسته ام ، نوای دلنوازی
ز حسرتم آه بی ثمر بر لب تا کی ، یارب تا کی
به خلوتم شام بی سحر یا رب تا کی ، امشب تا کی
شنیده ای ترانه حزینم به نیمه شب کلام آتشینم
ز حسرتم آه بی ثمر بر لب تا کی ، یارب
از شعرهای تورج نگهبان
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی
شب به یاد تو گذشت و سپیدۀ سحردمیده
چشم من بوده به راهت ولی نخفته تا سپیده
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی
دمی با من نمانده، می گذری
به سوز دل نشانده، می گذری
نگاهم را نمی دیدی که موج آرزوها بود
اگر رازم نپرسیدی نگاه من که گویا بود
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی
سوزان شرری ز نگه زده ای تو به جان
دیگر شده این دل من همه، سوز نهان
همره دل رفته ای از آشیانم نازنینا خدا نگهدار
همچو امید از بر من رفته ای آفرینا خدا نگهدار
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی